۱۱ بهمن ۱۳۹۲، ۱۶:۱۱

کارگردان فیلم «گس» در مهر - 2

لبخند جشنواره‌های خارجی برایم مهم‌ نیست/ هدفِ «گس» تحکیم خانواده است

لبخند جشنواره‌های خارجی برایم مهم‌ نیست/ هدفِ «گس» تحکیم خانواده است

کیارش اسدی‌زاده با تأکید بر اینکه خود را فیلمساز زیرزمینی نمی‌داند، «گس» را قصه آدم‌هایی معرفی کرد که تاوان کارهایشان را می‌دهند. او همچنین تاکید کرد که اکران داخلی فیلمش از لبخند جشنواره‌های خارجی برایش خیلی مهم‌تر است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: ساخت فیلم سینمایی «گس» پیش از دریافت مجوز ساخت باعث شده این اثر علی‌رغم حضور در جشنواره‌های خارجی هنوز در داخل کشور اکران نشده باشد. گرچه کیارش اسدی‌زاده نویسنده و کارگردان این فیلم نسبت به اکران اثرش در دولت یازدهم امیدوارتر است.

این فیلم در سه بخش داستان افرادی را بیان می‌کند که درگیر مساله خیانت می‌شوند. در بخش نخست ماجرای خیانت دكتری 55 ساله به زنش را روایت می‌كند. در اپیزود دوم، مردی حدوداً سی و چند ساله به زنش خیانت می‌كند و در اپیزود سوم، دختر و پسر جوانی را می‌بینیم كه پسر در خلال یك رابطه دانشجویی به نامزدش خیانت می‌كند.

صابر ابر، پانته‌آ پناهی، رویا جاویدنیا، احسان امانی، شبنم مقدمی، مهسا علافر، محمدرضا غفاری، نوال شریفی، صدف احمدی، ماهانا نور محمدی، سیما مبارک شاهی، بهاران بنی احمدی، سیامک صفری، مانی گندمکار و آرشام طالبی بازیگران «گس» هستند.

در بخش نخست گفتگو با اسدی‌زاده، وی تأکید کرد تعداد زیادی از وکلای خانواده می‌گویند گرچه در گذشته مسائلی چون اعتیاد، بی کاری یا اختلافات خانوادگی به درخواست طلاق از سوی زوجین منجر می‌شده اما اکنون خیانت اصلی‌ترین دلیل تمایل زن و مردها به جدایی از یکدیگر است، موضوعی که این فیلمساز با دست گذاشتن بر آن و ارائه فیلم به جشنواره‌های بین المللی به نوعی تصویر نه چندان روشنی از جامعه ایرانی را در مجامع جهانی به نمایش گذاشته است، گرچه وی اعتقاد دارد از واقعیت‌ها گفته است نه اینکه سیاه نمایی کند.

در بخش دوم و پایانی گفتگو با این کارگردان فیلم‌اولی به نقش سینمای اجتماعی در ارائه راهکار برای معضلات، جامعه هدف این فیلم و دیدگاه اسدی‌زاده درباره مفهوم «از هر دست بدهی از همان دست پس می‌گیری» پرداختیم.

* شما اشاره کردید وظیفه سینمای اجتماعی نمایش سیاهی‌هاست. آیا قائل به این نیستید که سینمای اجتماعی در کنار نمایش معضلات لازم است راهکار هم ارائه کند؟ عنصری که در فیلم شما اصلا وجود ندارد.

- کاملا به این موضوع قائلم ولی «گس» این راهکارها را ندارد دلیلش هم این بود که ما نه می خواستیم راهکار بدهیم و نه حتی می‌خواستیم آسیب شناسی کنیم. فیلم های زیادی با تم خیانت در سینمای ایران هست که بخشی از آنها راهکار داده و بخشی هم آسیب شناسی کردند. من در بخشی از حرفم گفتم دغدغه این فیلم از آنجا شکل گرفت که با آدم هایی روبه رو شدم که غرق این ماجرا هستند و احساس می کنند کار اشتباهی هم نمی‌کنند و همه چیز سر جای خودش است و همه چیز هم سر جای خودش می ماند.

دغدغه من از اینجا شکل گرفت و کل فیلم هم همین است. من فقط می خواستم این معضل را نشان دهم. همه ما می‌دانیم موضوعات این چنینی علت‌های مشخص خودش را دارد و راه حل‌های آن هم زیاد دور از ذهن نیست ولی تلاش من این نبوده که راه حل بدهم بلکه این فیلم صرفا آیینه‌ای بود برای آدم‌هایی که در چنین موقعیتی هستند تا احساس خطر کنند.

* البته آدم‌های قصه شما در هر سه بخش به نوعی دستشان رو شده یا می‌شود.

- برای اینکه بالاخره دست این آدم‌ها رو می‌شود. مگر می‌شود که نشود؟

* پس جهان‌بینی خودتان اینگونه است.

- بله، جهان بینی من این است که بالاخره دروغ و ریا فاش می‌شود.

* درباره ارائه راهکار برای معضلاتی که یک فیلم اجتماعی بدان اشاره می‌کند، لزوما لازم نیست گل درشت عمل کرد. حداقل می‌شود به نوعی نشان داد که زندگی با دروغ و خیانت زندگی‌ای سرشار از استرس و نگرانی است. این بخش مغفول «گس» است. به ویژه در بخش میانی فیلم زندگی جدید صابر ابر و شبنم مقدمی به گونه‌ای نشان داده شده که گویی مرد داستان یک هیچ هم برنده شده است.

- بله ظاهرا اینطور به نظر می‌رشد، ولی کنار هم قرار گرفتن صابر ابر و شبنم مقدمی هم، کنار هم قرار گرفتن اشتباهی است.

* ولی این را در فیلمتان درست نشان نداده‌اید.

-  جنس سینمایی که من می‌خواهم سراغ آن بروم سینمای نشانه هاست. نشانه‌ها را اگر کنار هم قرار دهی به این نتیجه می‌رسی که این رابطه هم دوام نخواهد آورد. صابر ابرِ این فیلم با این عقده که روزی به اجبار و به طور سنتی با کسی ازدواج کرده که اصلا دلش او را نمی‌خواسته، با این عقده وارد رابطه‌ای می شود که باز هم همه چیز این رابطه اشتباه است؛ شاید ظاهر همه چیز خوب باشد ولی در واقع اینگونه نیست.

سینمای من سینمای نشانه‌های این مدلی است و نمی‌خواهم واضح تر از این حرف بزنم و نشان بدهم. این چنین رابطه‌هایی هم به آینده خوشی منجر نمی‌شود. این نشانه ها کافی است تا بفهمیم این رابطه هم رابطه درست و حسابی‌ای نیست.

* بخش اول فیلم شما قشری تحصیل کرده و پولدار را نمایندگی می‌کند، اگر فیلمساز برای این قشر از مخاطبان خیلی رو حرف نزدند و به قول شما سراغ نشانه‌ها برود احتمالا مخاطب حرف او را می‌فهمد اما درباره بخش میانی ما با قشر متوسط رو به پایین جامعه رو به‌رو هستیم و یا در بخش سوم با جوانان کم سن و سال. جامعه هدف شما در این دو بخش لزوما حرف نشانه‌های لایه‌های میانی و زیرین فیلم را نمی‌فهمند.

- فیلم «گس» حرف جدی‌اش از بین رفتن ارزش‌ها است نه اینکه رابطه‌های این مدلی سرانجامی ندارد. نمی‌شود شفاف گفت رابطه‌ای مثل صابر ابر و شبنم مقدمی سرانجام ندارد. حرف جدی این فیلم این است که هر رابطه‌ای می‌خواهی شروع کنی رابطه قبلی را تمام کن. این ترس و محافظه کاری برای چیست؟ چرا می‌خواهی دو رابطه را به طور موازی پیش ببری؟ در شرایطی که رابطه صابر ابر با همسرش روبه اتمام است علت این همه مخفی کاری چیست؟

وقتی در رابطه ای موفق نیستی چرا ادامه می دهی. اول تکلیف رابطه اول را مشخص کن و بعد برو با استاد دانشگاهی که جایگاهش از تو بالاتر است و اگر یک عمر کنار تو باشد، منت و فخرش بالای سر تو خواهد بود، ازدواج کن. کسی هم به تو نمی گوید چرا. ولی اینکه اینها را کنار هم نگاه می‌داری، این ترس و محافظه کاری برای چیست؟ موازی کردن این روابط اشتباه است.

* آیا جوابی هم برای این سوالات خود پیدا کردید؟

- در مراحل تحقیقاتی با افرادی مواجه شدیم که خیلی هم احساس محق بودن به آنها دست داده بود. آنها اتفاقاتی را از طرف مقابلشان می گرفتند و جدا می کردند و طرف را مقصر نشان می‌دانند؛ مثلا ما خسته شب می رویم خانه ولی در کنار زنمان حالمان خوب نیست پس این حق طبیعی من است که یک راه تنفسی برای خودم ایجاد کنم. اینگونه خودشان را قانع می‌کنند ولی باز هم می‌گویند «من زنم را دوست دارم».

* این جمله از سوی کسانی که به همسرانشان خیانت می‌کنند، زیاد شنیده می‌شود.

- نمی‌دانم اسم این نوع تفکر درباره زندگی را چه می شود، گذاشت. اینگونه خود را راضی می کنند که من زنم را دوست دارم ولی به این دلیل که او اینگونه که من می‌خواهم عمل نمی کند برای خودم جایگاه تنفسی ایجاد می کنم، برای اینکه بتوانم به زندگی با او ادامه دهم. چه ادامه دادنی! چرا سنگ‌هایتان را با هم وا نمی کنید.

* در مسیر تحقیقاتتان چقدر با خانم‌هایی که می‌دانند شوهرانشان به آنها خیانت می کنند ولی باز هم به زندگی با آنها ادامه می‌دهند، مواجه شدید؟ مثل بخش اول داستان که زن با وجودی که شوهرش به او می‌گوید از این زندگی برو و نه مرا اذیت کن نه خودت را، ولی خانم ادامه می‌دهد.

- با چندین خانم در سن و سال رویا جاویدنیای فیلم «گس» برخورد داشتم که در زندگیشان مانده بودند. در نسل اول ما زنی را نشان می دهیم که علی‌رغم جفایی که به او می شود، می ماند و ادامه می دهد. در میانه نشان می دهیم با گذر زمان و شدت درگیری‌ها، زن به هر حال بار سفرش را جمع می کند که برود و در نسل جوان‌تر اصلا خیلی شلاقی برخورد کرده و رابطه فورا قطع می‌شود. اتفاقا این تغییری است که در این نسل ها وجود دارد.

من با چندین زن مانند زنی که رویا جاویدنیا نقشش را بازی می‌کرد، برخورد کردم که فقط به خاطر آبرو و اینکه چون در یک دوره از زندگی هستند که اگر از این زندگی جدا شوند نمی‌توانند زندگی دیگری را شروع کنند، در این زندگی مانده‌اند. این خانم‌ها علی‌رغم اینکه موقعیت خوب اجتماعی دارند، اما به دلیل نوع تفکرشان احساس می‌کنند باید بمانند شاید بتوانند در همسرشان تغییری ایجاد کنند.

من با آدم هایی که واقعا سرشان به تنشان می ارزید و در سن و سال زن بخش اول فیلم «گس» بودند برخورد کردم که مانده اند شاید بتوانند به همسرشان کمک کنند. رویا جاویدنیا در فیلمِ من تلفیقی از آدم های این چنینی است؛ آدمی از نسلی که احساس می کند اگر در سن 50 سالگی از زندگی زناشویی اش با یک دختر بزرگ بیاید بیرون حرف و حدیث درباره او ایجاد می شود.

چنین زنی از اول همین زندگی را داشته و به خاطر شخصیت اجتماعی فکر می کند باید بماند و این مرد را تنها نگذارد تا این مرد بیشتر از این در این باتلاق فرود نرود و شاید بتواند به او کمک کند.

نشانه‌های این چنینی در قصه زندگی شخصیت‌های فیلم گذاشته بودم تا این فضا حس شود.

* و یک مساله مهم دیگر درباره فیلم‌تان به پایان‌بندی آن برمی‌گردد که تداعی‌کننده این تفکر است که نتیجه عمل افراد به خودشان برمی‌گردد. شما یک چرخه‌ای که در آن عمل ناشایست یک پدر به نوعی در زندگی دختر جوان او تاثیر منفی می گذارد، نشان دادید.

- جهان‌بینی جدی من این است و این چرخه که نشان داده‌ام کاملا آگاهانه بوده است. من اعتقاد جدی دارم که از هر دستی بدهی از همان دست می‌گیری جدا از اینکه از لحاظ بار دراماتیکی برای من خیلی مهم بود که پدر مهسای فیلم «گس» با دختری رابطه دارد که هم سن دخترش است. این اتفاق خیلی زیاد می‌افتد.

* بخصوص در همان مردان نسل اولی‌.

- بله. این افراد نوعی این مساله را برای خود حق می‌دانند. و اما درباره پرسش قبلی شما باید بگویم من اعتقاد دارم اگر مثلا پدری مسیر اشتباهی را طی می‌کند و دختر بزرگ دارد، قطعا درباره آن دختر و رابطه‌هایش اتفاقاتی خواهد افتاد که شاید حتی این دو نفر هم متوجه نشوند اما اتفاقات رخ می‌دهند. من این را به کرات با نشانه‌های مختلف در آدم‌های اطرافم دیده‌ام؛‌ افرادی که به خاطر اشتباهاتشان بدون آنکه متوجه شوند تاوان پس می‌دهند. این اعتقاد شخصی من است. به همین دلیل اینقدر شفاف «گس» را با این حرف تمام می‌کنم.

*در بخش سوم شما چند بار از طریق دیالوگ‌ها به مخاطب کد می‌دهید که این دختر و پسر قرار است با هم ازدواج کنند و والدینشان از رابطه‌شان خبر دارد. این را برای سهولت در دریافت مجوز در داستان قرار دادید؟ به هر حال جنس این رابطه بیشتر شبیه رابطه‌های غیرمجاز است.

- نه واقعا اینطور نبوده است که من برای گرفتن مجوز اینها را نامزد همدیگر نشان دهم. بحران ماجرا برای من اهمیت بیشتری داشت؛ دو نفر که قرار است با هم ازدواج کنند، حتی خانواده‌هایشان هم خبر دارند ولی باز هم یک اتفاق این چنینی برای آنها رخ می‌دهد. اینگونه بحران بزرگتری شکل می‌گیرد تا یک رابطه دوستی معمولی.

*ولی جنس دختر و پسرهایی که نشان می‌دهید از نوع آدم‌هایی است که ترجیح می‌دهند رابطه‌های غیررسمی داشته باشند.

- بله همینطور است اما من با موردی که در فیلم هست برخورد کرده بودم. در واقع «گس» خیلی مبتنی بر واقعیت‌های جامعه است و از موضوعاتی گرفته شده که ما درباره آنها با افراد حقیقی صحبت کرده‌ایم. قصه‌های درونی هر اپیزود خیلی واقعی و مواردی هستند که ما دیده‌ایم و سعی کردیم آنها را دراماتیک کنیم. قصه اپیزود آخر هم همین گونه بود. من موارد شبیه به آن دیده بودم و برایم جالب بود دو نفر که قول و قرار جدی داشته و رابطه‌ای فراتر از دوستی با اطلاع خانواده‌هایشان با یکدیگر دارند، ناگهان رابطه‌شان از روی جوانی و نادانی و طرز فکر 18، 19 سالگی‌شان به چنین سمتی کشیده می‌شود. این موضوع برایم عجیب بود و به همین دلیل سراغش رفتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم روابط صرفا دوستانه‌ای را که چنین چالش‌هایی نیز در آنها به وجود می‌آید فراموش کنم.

* درباره دلایل خیانت در این سه نسلی که با آنها برخورد کردید به چه تفاوت‌هایی رسیدید و چه دلایلی بین این افراد یکسان بود؟

- می‌توانم این تفاوت‌ها را در چند کلمه خیلی شفاف بگویم. یک دلیلش که خیلی هم نمی‌توان طرف را مقصر دانست، عادتی بیمارگونه است. نوعی بیماری که از غریزه فرد می‌آید و به یک عادت و روزمرگی تبدیل شده است. او نمی‌خواهد زندگی خانواده‌اش را نابود کند یا فضای خانواده‌اش را به سمت بدی بکشاند، بلکه قصد دارد فضایی برای تنفس خودش ایجاد کند و صرفا یک عادت و بیماری جنسی است که در قصه رویا جاویدنیا و احسان امانی وجود داشت.

در بخش دیگر من اسمش را هوسبازی می‌گذارم و مربوط به افرادی است که فقط برای تفنن و تفریح به این سمت کشیده می‌شوند و به چیز دیگری فکر نمی‌کنند که این در قصه‌ای که صابر ابر و پانته‌آ پناهی‌ها و شبنم مقدمی در آن بازی دارند برای من موضوع بود. در بخش دیگری هم از روی نادانی است و بچه‌هایی با سن و سال کم بیشتر به دنبال تجربه کردن افراد مختلف هستند. فرقی که بین این افراد با نسل قبلی‌شان وجود دارد این است که نسل قبل‌تر به فکر خودش است و می‌گوید من احتیاج دارم تنفس داشته باشم و به زندگی شخصی خودم برگردم. اما جوانان چنین تفکری ندارند و بیشتر بازیگوش هستند.

*درباره واکنش زنان نسبت به خیانت در سه نسل به چه تفاوت‌هایی رسیدید؟

- نسل جدید اصلا زیر بار این ماجرا نمی‌رود و ادامه دادن رابطه‌ای که آلوده شده یا سوالات بی جوابی در آن هست، برایش اهمیت ندارد و همه چیز را تمام شده می‌داند. من به همین خاطر این نسل را تحسین می‌کنم. مزیتی که آنها نسبت به نسل ما و نسل قبل‌تر دارند این است که سعی می‌کنند همه چیز را شفاف داشته باشند، گرچه بینشان افرادی هم هستند که دنبال پنهان کاری هستند. در نسل اول که میانسال‌های ما به حساب می‌آیند ترس از محیط افراد برایشان مهم است.

*نسل میانی چطور؟

- در این نسل ادامه دادن رابطه صرفا محافظه کاری است. طرف با خودش می‌گوید من زنم را دوست دارم اما به این دلیل که آنطور که من می‌خواهم عمل نمی‌کند، خیانت می‌کند.

*سوال من درباره خانم‌ها است.

- درباره نسل پانته‌آ پناهی‌ها در این فیلم بیشتر بحث فرزند در میان است. این افراد فکر می‌کنند فرزند کوچکی دارند که سن و سالی ندارد و بودن یک پدر بالای سرشان نیاز است و آنها نمی‌توانند پدر دیگری را جایگزین کنند. آنها فکر می‌کنند بهتر است تا بزرگ شدن فرزندشان تحمل کنند.

*پس انگیزه عملی برای طلاق دارند؟

- دارند و وقتی فرزندانشان به سن و سال بالاتری برسند این کار را خواهند کرد.

*فکر نمی‌کنید موضوعی که روی آن دست گذاشته‌اید این نیاز را ایجاد می‌کند که کارشناسان مذهبی هم کنار شما قرار بگیرند و این مسیر را تنها نروید.

- این را قبول دارم اما باید با کارشناسان مذهبی‌ای کار کنم که بتوانیم این مسیر را به خوبی با هم طی کنیم. من این را قبول دارم که اینگونه می‌توانم به بُعد دیگری از ماجرا بپردازم که کار را قوی‌تر می‌کند.

* درباره سینمای اجتماعی وقتی که قرارست سیاهی‌ها را نشان دهد نباید شخصیت‌های سیاه به گونه ای ارائه شوند که مخاطب احساس همراهی با آنها بکند. ضعف شخصیت‌پردازی می‌تواند یک فیلم اجتماعی را کاملا دچار انحراف از هدف کند.

- درست می‌گویید. معتقدم سینمای اجتماعی در ایران معمولا روی خطی حرکت می‌کند که در آنها شخصیت‌هایی که قرارست فیلمساز آنها را نقد کند، اتفاقا برای مخاطب جذاب می‌شوند و بیننده با آنها همذات پنداری می‌کند. این به نظرم خطر جدی سینمای اجتماعی است. من در فیلم اولم تلاش کردم مخاطب با افراد خائن قصه حتی یک لحظه هم همذات پنداری نکند. این اتفاق مهمی است که در سینمای اجتماعی باید رعایت شود و من در این خصوص از «گس» در وزارت ارشاد دفاع می‌کردم و به آنها می‌گفتم فیلم به سمتی می‌رود که افراد را از چنین کارهای منزجر می‌کند. شما باید از چنین موضوعاتی استقبال کنید نه اینکه آنها را ضد تحکیم خانواده بدانید.

باور کنید «گس» تلاش می‌کند به تحکیم خانواده کمک کند.

نکته من درباره دیگر فیلم‌های اجتماعی این است که مخاطب در آنها نسبت به شخصیت‌هایی که نباید نسبت به آنها احساس علاقه کند، حس خوبی می‌کند و این یک اشتباه بزرگ در فیلمسازی است.

* البته به اعتقاد من شما هم در فیلم «گس» کاملا در این زمینه موفق نبوده‌اید.

- به نظرم در اپیزود دوم پس از اینکه دست نقشی که صابر ابر آن را ایفا می‌کند، رو می‌شود تماشاگر از او بدش می‌آید. این حرف من نیست. خیلی از مخاطبانی که از سالن نمایش فیلم بیرون آمدند به من گفتند اولین کسی که در این فیلم می‌خواستیم خفه‌اش کنم صابر ابر است. اما در فیلم‌های دیگر معمولا این کاراکترها جذاب و دلچسب می‌شوند؛ فردی که اجتماعی و خوش مشرب است و مخاطب فراموش می‌کند پایه شخصیت او مشکل دارد.

*چه شد که اسم «گس» را برای فیلم انتخاب کردید؟

- این اولین و آخرین اسمی بود که برای این فیلمنامه به نظرم رسید. تعریفی برای این رابطه‌ها برای خودم داشتم و معتقد بودم این رابطه‌ها کال هستند و دم نکشیده‌ و برای همین بلاتکلیف هستند. اصولا به اسم‌های یک سیلابی هم علاقه دارم.

* چرا فیلم را از صحنه بازی پسربچه‌ای که دچار مشکلات ذهنی است، آغاز کردید؟

- نشان دادن آن فضا بخشی به خاطر شخصیت پردازی شخصیت سهیلا و برای دیدن موقعیت اجتماعی او است. از نظر منِ فیلمنامه‌نویس، آن کودک با شوهر سهیلا تفاوتی ندارد. سهیلا در روز با افرادی نابالغ طرف است که سن و سال دارتر و عاقل‌تر از آنها را در خانه به عنوان همسر دارد. نوع رفتار با همسر نیز ناشی از برخورد روزمره با افراد این چنینی است. او سعی می‌کند خودش را جای آنها بگذارد و آنها را درک کند. برخی می‌گویند کل فیلم در آن یک پلان اول خلاصه می‌شود. گرچه خود من نمی‌توانم چنین چیزی را از آن استنباط کنم.

* یکی از بخش‌های قابل دفاع فیلم تدوین آن است. ریشه آن در سابقه مستندسازی شماست؟

- من اصولا تدوین شده فیلم می‌سازم. پلان‌های قبل و بعد کات‌ها را که ببینید می‌فهمید غیرقابل استفاده است.

* ولی جای موسیقی به شدت در فیلمتان خالی است. چه شد که قید موسیقی را زدید؟

- «گس» فاقد موسیقی است و تنها تیتراژ آخر موسیقی دارد. فیلم های بدون موسیقی خیلی باب شده‌اند که دنباله رو سینمای اصغر فرهادی است ولی من واقعا دنبال این نبودم. فیلمنامه «گس» سکوت زیادی دارد و 50 درصد فیلمنامه سکوت است. ما از اول با صداگذار و صدابردار صحبت کردیم که طوری این سکوت‌ها را کار کنیم که صدای فیلم تبدیل به موسیقی شود. جدا از اینکه در راف کات اولیه موسیقی کار کردم اما از فیلم خوشم نیامد و احساس کردم موسیقی قبل از فیلم کار می‌کند. احساس کردم خود صدای فیلم کار موسیقی را انجام می‌دهد. بنابراین قصد نداشتم فیلمی بسازم که بدون موسیقی باشد بلکه خود کار اینگونه می‌طلبید.

*فکر نمی‌کنید بخش سوم کار ریتم کندتری نسبت به بخش‌های اول و دوم دارد؟ بخشی از صحنه‌های روابط بچه‌ها با هم کمکی به فیلم نمی‌کرد و نبودش ضربه‌ای به کار نمی‌زند.

- بله شاید می‌توانست کمتر باشد.

* راستی شما به عنوان کارگردانی که فیلمتان مجوز نمایش نگرفته است. چه نظری درباره فیلم توقیفی دارید؟

- من فکر می‌کنم هیچ اثر هنری نمی‌تواند توقیف شود و تا به حال هم این اتفاق نیفتاده است. اسم اینکه یک تعداد آدم خاص برای یک زمان خاص در یک جامعه کوچک جلوی فیلمی را بگیرند به نظرم توقیف نیست. اصولا هر اثری ساخته می‌شود دیگر نمی‌توان جلوی آن را گرفت. این اثر دیده می‌شود و مخاطبان خود را خواهد داشت. توقیف یک واژه مبهم و به نظرم بی اساس است. دوستان دوره قبل در ارشاد برخورد بدی با «گس» داشتند؛ فیلم را می‌گذاشتند و وقتی می‌دیدند درباره خیانت است همان اولش آن را قطع می‌کردند.

*یعنی مهم نبود که با چه نگاهی به موضوع پرداخته‌اید؟

- بله. برایشان مهم نبود که رویکرد این فیلم اینگونه است که مخاطب از آدمهای خائن بدش می‌آید و آنها را طرد می‌کند. مهم تر از همه حرف جدی فیلم انتهای آن است و آنها حتی حاضر نبودند آن را تا انتها ببینند. خوشبختانه در دولت جدید و مدیران جدید سینمایی این اتفاق نیفتاد و فیلم من دیده شد و مخالفت آن چنینی درباره‌اش وجود ندارد اما واژه‌ای از راهروهای ارشاد بیرون رفته و دست خبرگزاری‌ها درباره فیلمسازانی مثل من رسیده به نام فیلمساز زیرزمینی. من این واژه را قبول ندارم. فیلمساز زیرزمینی داریم، اما من نیستم وگرنه «گس» را دستم نمی‌گرفتم و به دنبال مجوز آن در ارشاد نمی‌رفتم.

فیلمساز زیرزمینی کسی است که از آمریکا می‌آید «عرق سگی» را می‌سازد و می‌رود این فیلم را به اسم ایران در همه جشنواره‌ها شرکت می‌دهد. هر کس فیلم من را می‌بیند نمی‌تواند بگوید این اثر به لحاظ سینمایی و محتوایی مغایر با سینمای ایران است. حجاب بازیگران زن در همه صحنه‌ها برای من مهم بوده چراکه به اکران فیلم در ایران فکر می‌کردم. اینکه چهار جشنواره خارجی به من لبخند می‌زنند نه اینکه مهم نیست اما برای من این مهم‌تر است که فیلم در کشور خودم دیده و تحلیل شود. چون درباره این کشور فیلم ساخته‌ام. اما عملا این اتفاق نمی‌افتد و دوستان ترجیح می‌دهند من با فیلمم به جشنواره‌های خارجی بروم و کاری هم به کار من نداشته باشند. من بالغ بر 20 بار در سال 89 و 90 برای این فیلم درخواست پروانه ساخت دادم.

این توضیح را برای این می‌دهم که دوستان بدانند بنده آدم افسارگسیخته‌ای نیستم و «گس» را هم نساخته‌ام که جلوی ارشاد بایستم. اولا که من به عنوان یک فیلم اولی بعد از 20 فیلم کوتاه مستقل که هیچ نهاد دولتی از آن حمایت نکرده، به دوره‌ای از زندگی‌ام رسیدم که هیچ کس به من کمک نمی‌کند و خودم باید کاری برای محک زدن خودم انجام دهم. نتیجه این تصور «گس» بود و من حالا فکر می‌کنم حیف است دنبالش نروم و مشکلات آن را برای دیده شدن حل نکنم.

روزی آقای سجادپور در وزارت ارشاد من را کنار کشید و گفت تهیه‌کننده‌ات را عوض کن چون آقای شمقدری با او دعوا دارد. من گفتم شما فکر می‌کنید تهیه‌کننده روی زمین ریخته تا من بتوانم به راحتی آن را عوض کنم. دعوا هم با تهیه کننده من است نه خود من... آنجا احساس کردم با آدم‌هایی طرف هستم که در مقابل انها باید کار خودم را انجام دهم. بعد از این ماجرا هم بی پروا فیلم نساختم و خودم را سر صحنه ملزم کردم که این فیلم بتواند در ایران اکران شود.

مدیران ارشاد فعلی این موضوع را تایید می‌کنند. ظاهرا اکنون 30 فیلم بدون مجوز این چنینی وجود دارد اما خود دوستان ارشاد تایید می‌کنند همه در این فیلم خودشان را به رعایت اصول ملزم کرده‌اند. گرچه به نظرشان اصول اولیه یعنی داشتن مجوز ساخت را ندارد. من معتقدم انسان باید قانونمند باشد اما در آن دوران هدف اصلی من محک زدن خودم بود، بعد از ساختن فیلم هم احساس کردم این فیلمی است که باید مشکلش را حل کنم و بگذارم دیده شود. حالا سه سال است که به ارشاد می‌روم و می‌آیم که موضوع را حل کنم. اما اینکه به من می‌گویند فیلمساز زیرزمینی هستم، نشان می‌دهد من را اشتباه فهمیده‌اند و این واژه را دوستان ارشاد تحویل رسانه‌ها داده‌اند.

کد خبر 2224970

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha